دلتنگی

دلتنگی

 

مینویسم با چشمانی پر از اشک ، اشک هایی از جنس غربت ، مینویسم تا هرگز

به کسی که چشم هایش از جنس بی وفایی و قلبش از جنس سنگ است

دل نبندد.

به پروانه ها می گویم هر سال بهار ، سراغ تو را از خورشید بگیرند و

به باد خواهم گفت تا بوی پیراهن تو را بیاورد و به گل می گویم تا هم صحبتی

با گل را فراموش نکند . شاید این شمع گمشده ای دارد و شاید سوختنش

در انتظار پروانه ای است که وقتی بیاید ، شمع ها دیگر نخواهند سوخت...

ساده لوح

ساده لوح

تنها بودم. تو رسیدی گفتی ما بشیم بهتره. دیگه تنها نبودم.
اما بعد از مدتی سره قرار نیومدی. یه روز که داشتم دنبالت میگشتمبه تنهای دیگری رسیدم.
گفتم چرا تنهایی؟ گفت یارم نیومده. یک دفعه بلند شد و با
خوشحالی گفت : اومد. وقتی برگشتم تورو دیدم ...


CLICK

اشتباه

اشتباه

چند ماهی از نامزدیمون گذشته بود که فهمیدم مهرداد تومور مغزی داره
و احتمال زنده موندنش خیلی کمه.
همه از جمله خانواده مهرداد فکر میکردن من اونو تنها میذارم ولی اونا
اشتباه میکردن چون این مهرداد بود که منو تنها گذاشت و برای همیشه
رفت.