می آیم

خسته،

از این و آن گسسته؛

از دشتهای غم زده

از پیش پونه وحشی،

بر جو کنار ها

و از کنار زمزمه چشمه سارها.

از پیش بید های پریشان

__ از خشم بادها __

می آیم

از کوههای ساکت،

با دره های مغموم،

در های و هوی باد

می آیم

با گرد باد

ویران کن هر آنچه به چنگش در افتاد

                                    __ زبنیاد

می آیم؛

با دشنهء نشستهء دشمن به پشت من.

 

 

می آیم و به یاد تو می آرم،

افسانه جنون را،

آمیزه های آتش و خون را.


یه مدت نتونستم اینجا چیزی بنویسم دلیلش هم این بود که اول یه ماموریت فرستادن ... بعد هم درگیره مریضی و دوا درمونش بودم

همین.
( اما من می آیم ... )

می آیم...