شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
تمام هستی ام بود و ندانست
که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شکستم را نفهمید
اگر چه تا ته دنیا صدا کرذ
چندی ست دیگر اسمان دلم آبی نیست، دیگر از دست نارفیقان خسته ام
انگار باید صداقت و یکرنگی را فقط در قصه ها دید. مرا به جایی ببرید که پرچین
نداشته باشد، جایی که آسمانش را ابر های تیره غم نپوشانده است ...
آنجا دیگر تنها نیستم .
(( مهسا ))
چه معنی میده از این عکسا رکیک می زارید
پسرا مردم محو تماشا میشن یادشون میره متن رو بخونن
سلام خیلی جالب بود راستی شیرین عبادی میخواد بره پیش بوش الانم اومده سایت من یه سر بیا :)
harfahye khobi zade bodi... sheret ham gashang bood va mano omidvar kardi benvisam. va khaham nevesht
چقدر خفن و غمگین!!!
سلام همسایه
از اینکه به من سر زدی خیلی ممنونم
وبلاگ زیبایست
بازم سر میزنم
و خداوند عشق را بر تو ارزانی داشت
مرسی به من سر زدی
باهال می نویسی
لینک یادت نره قربونت برم
سلام مهسا جون :
بر عکس عزیزم تو هنوزم آبی هستی آبی - آبی - یه نگاه به چشمای بارونیت بکن دیدی آبی ای فدای تو نگین
سلام
جالب بود قالب خیلی قشنگی هم داری .
منتها چرا یه یادداشت تو صفحه هست