دوباره دست به قلم می برم . شاید این دست به قلم بردن های تکراری است
که تاب رفتن را از من میگیرد و مرا اینجا با تو نگه می دارد.
دلیل ماندنم را نمی دانم ولی دلیل ماندن تو عشق است . تو عاشق شدی ؛
اما من ؟ تو هر روز عاشق تر می شوی ؛ اما من ؟ تو می دانی خورشید کی طلوع میکند و
چه زمانی باران میبارد ؛ اما من ؟
هیچ چیز را نمی دانم حتی دلیل ماندنم را در کنارت . ای کاش من هم میتوانستم مانند تو
عاشق باشم...
سلام دوست خوب من...ممنون از همراهی گرم و حضور سبز شما.......نوشته هات فوقلاده هست..نمیخوام اقراق کرده باشم یا حرف الکی زده باشم کوتاه و فوقلاده مینوی...اما من؟......موفق باشی...راستی لوگو شما رو طی امروز و فردا میزام ممنون میشم شما هم لوگو من رو بزارید....به امید حق
خوب عاشق شدن دست خود آدم نیست ولی می تونی تمرین کنی که به دیگران مهر بورزی. ان وقت عاشق شدن هم ساده میشه.
پیروز باشی